1. مثلاً در کشور چين دين کنفوسيوس در کنار دائو ديده ميشود؛ زيرا کنفوسيوس عهدهدار تبيين فلسفه سياسي، اخلاقي و اجتماعي چينيها است. در حاليکه آيين دائو، بيان جهانبيني عرفاني آنهاست. لذا کنفوسيوس وعدة دقيقي در اين زمينه ندارد؛ اگر چه شعار بازگشت به عصر فرزانه شاهان باستان را سرلوحه انديشه هاي اصلاحي خويش قرار داده است. ايجاد حکومتي همانند حکومت پادشاهان باستان از آرمان اصلي وي تلقي مي شود و شخص خاصي را وعده نمي دهد.
در حاليکه تفکر موعودخواهي در دائو پررنگتر ديده ميشود، مي توان در اينباره به دو نمونه اشاره کرد؛
1. نمونه اول، برپاية متن shang ـ ching hou ـ sheng tao chun ligh ـ chi «زندگي قديس آخرالزمان و پروردگار طريقت» نوشته شانگ چينگ، در يک سال جن ـ چن (jen ـ chen) يعني بيستونهمين سال از دورة شصت ساله، «لي هونگ» (Li Hung) ظهور خواهد کرد تا جهاني نو برپا کند که در آن، برگزيدگان تحت حکومت «قديس آخرالزمان» بزييند.
2. نمونه دوم، موعودباوري عميق آيين دائو، ظهور و بروز جريان پيامبران دروغين و مدعيان نجاتگري در تاريخ تحولات آن آيين است. ميرچا الياده در دايرهالمعارف دين از متني نام مي برد که به ماجراي اين مدعيان پرداخته است. همة اينها حکايت از جدي بودن انديشة موعودخواهي چينيان کنفوسيوس و دائويي دارد.
مشخصات کلي موعود چينيان با توجه به آيين سه گانه کنفوسيوس دائويي، بودايي مي توان گفت به شرح ذيل است:
- نجاتبخشي جمعي دارد.
- خصوصيت جهان شمولي دارد.
رو به گذشته زرين دارد. زيرا چينيان به شدت تحت تأثير کنفوسيوس هستند که بازگشت به نظام فرزانة شاهان باستان را وعده داده است. اگر چه اين وعده اي است که بعدا محقق خواهد شد ولي ساختار فکري آن بر انديشه و الگوي پيشينيان شکل گرفته است.
3. اعتقاد به موعود در عقايد مانوي نيز خودنمايي ميكند. در انجيل زنده كه از متون مقدس مانويان و منسوب به ماني است، ماني خود را فارقليط، يعني همان كه مسيح مژدة آمدنش را داده بود، ميداند. در زبور مانوي كه يكي ديگر از آثار ادبي ديني مانويان است و به پيروي از زبور داوود سروده شده، ماني همان فارقليط معرفي شده است:
او را بزرگ ميداريم
فارقليط، ماني را
پسر و روحالقدس را؛ آنان را ميستاييم با راستي!
البته در جايي ديگر نويد موعود ديگري به جز ماني داده شده است:
اي فارقليط! تو از عيسي نازل شدهاي،
با صلح آمدي، اي خورشيد نوينِ جانهاي آدميان!
با صلح فراز آمدي، اي خداوندگار ما، ماني!
بماي تو را بستاييم و موعود نوين تو را.
در قطعة شمارة 9 اسناد مكشوفة تورفان Turfun (كلكسيون لنينگراد) پرسشهايي دربارة آخرالزمان و علامات آن مطرح ميشود. اين اسناد، سالها پس از زمان ماني نوشته شده است، ولي از آنها چنين بر ميآيد كه پيروان ماني به ظهور وي در آخرالزمان معتقد بودهاند. قسمتهايي از كتاب شاپورگان ماني که وجود دارد اشاره به ظهور ماني نشده است، امّا از قراين چنين به دست ميآيد كه انتظار ظهور عيسي را دارند. در شاپورگان ترجمة «مولر» (muller) نام «خرديشهر ايزد» آمده كه در آخرالزمان بايد ظهور كند. جكسون عقيده دارد كه بيشك عيسي به اين لقب ناميده شده است. در نيايشي دربارة آمدن دوبارة عيسي چنين ميخوانيم:
به من بگواي شهريار، آريامان!
نشانم ده، اي گراميترين پسر!
دربارة زمان آمدنت، هنگامي كه سرانجام ميآيي.
اي منجي بزرگ، اي آموزگار من! بگو دربارة آن زمان و نشانههاي آن.
به هر حال، وقايعي كه با ظهور مصادف ميشود، عبارتند از: علامات شگفتانگيزي كه در آسمان پديد ميآيد و بر آمدنِ «خرديشهر ايزد» دلالت ميكنند و دانش را پيش از تكميل فرشگرد به دنيا ميآورند. فرشتگاني از شرق و غرب به فرمان او فرستاده ميشوند و به همة اهل دنيا پيام ميفرستند؛ امّا اشخاص شرور، او را انكار ميكنند و كاذب ميشمارند. از طرف ديگر، پنج تن از نگهبانان پيروزگر آسمانها و زمينها با پرهيزگاران و ديوان فروتن به پرستش او سر فرود ميآورند. براي مطالعه ميتوان به مقالات پيرامون موعود اديان مراجعه كرد.
يادآوري
اين انديشه زنده را مي توان در اديان ديگر نظير اديان سرخ پوستي آفريقايي کم و بيش مشاهده کرد؛ اين چيزي است که هر انسان منصفي را به انديشه وا مي دارد که آيا اين يک خواسته و ميل دروني نيست و آيا اين اديان که همگي بشري و غيرابراهيمي هستند، در جهت پاسخگويي به يک نياز عمومي بشر حرکت نکردهاند؟ در همه اين اديان از زرتشت، هندو، بودا، کنفوسيوس، دائو، اديان سرخپوستي، آفريقايي و نظاير آن مفهوم موعود مطرح شده است؛ اگرچه آنان آموزه موعود را مطابق آيين خود تعريف کردند و هر يک ويژگي هاي خاصي خود را دارند، ولي همه آنها در صدد پاسخ به يک ميل دروني انسان هستند و آن «تحقق بخشيدن ميل به نجات» مي باشد.
نظرات شما عزیزان: